شش ماهگیت مبارک عسلکم.همیشه شش ماهگی رو خیلی دور میدیدم و می گفتم چقدر باید سختی رو تحمل کرد تا تو شش ماهه بشی.باورم نمیشه که شش ماه گذشت با همه تلخیها و شیرینی هاش.یادش به خیر پارسال تو همچین روزی بود که رفتم خیابون بهار تا اولین خریداتو بکنم اونم تو اوج گرما با اون حالم.آخراش هم حالم بد شد ولی چقدر ذوق خریداتو میکردم

بعدا نوشت: خیلی شب سختی بود بعد از واکسن تب کردی و پادرد شدید داشتی همش گریه میکردی تا فردا ظهر که تبت قطع شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد