چه شب یلدای مزخرفی بود.خیلی سخته این همه خودتو اماده کنی.از صبح در تدارک امشب باشی.بعد کلی هم ایراد و ادا و اطوار برات دراره و به جای تشکر از زحماتت و پذیرایی که از مهمون کردی طلبکار هم باشه.تازه قهر کنه و بگیره بخوابه.به خدا از بعد از ظهر سرپا بودم.همش داشتم کار می کردم کمرم دیگه از درد راست نمیشه.بعد این بود جوابم! دلم خیلی گرفته.اومدم نت گردی.

نظرات 2 + ارسال نظر
نیکول پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:17 ق.ظ http://nicoleslife.blogfa.com/

الهی عزیزمممممممممممممممممممممم
چرا اینطوری؟
دلم کباب شد!
بیخیال ولی
چی کار میشه کرد
من یه قرص دارم تو اینجور مواقع ازش استفاده میکنم

زن شرقی یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.myfeelings.persianblog.ir

سلام بهار جان. خوبی؟ رمز وبلاگم به دستت رسید؟

بله عزیزم.مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد