امشب اولین قدمهایت را به تنهایی و مستقل برداشتی و من چقدر هیجان زده شدم عسلکم.همیشه دوست داشتم قبل از یک سالگیت راه بیفته خوالی یازده ماهگی .حالا هم فقط یک هفته مونده به یازده ماهگیت.

نانازم ده ماهگیت مبارک.درسته که این روزها هم خاطره انگیزن ولی خیلی دلم برای پارسال به این موقع تنگ شده.ماههای اخر بارداری یادش به خیر

نه ماهگیت مبارک عزیز دلم.این روزها داری دو تا مروارید هم از بالا درمیاری و چهار دندونه میشی.این روزها حس می کنم چقدر بزرگ شدی رفتارهات و احساساتت انگار خیلی تغییر کرده.راحت حس درونیتو نسبت به اطرافت بروز میدی.عسلکم کی میشه انقدر بزرگ بشی که منو بغل کنی و ببوسی. این روزها خیلی احساس تنهایی می کنم نانازم.خیلی به تو و محبتهات محتاجم.اگه نبودی ایم روزها چه می کردم؟دلم برای این دوران تنگ میشه.دوران بی غل و غشی و سادگی و پاکیت

امروز هشت ماهه شدی عسلکم.ورودت به ماه نهم زندگی مبارک.امروز روز دختر هم هست و امسال اولین سالیه که تو این روز من دختر دارم

این روزها سرپا وایستادن برات عادی شده.به هر جایی اویزون میشی وایمیستی حتی دیوار صاف